ارشیدا جونمارشیدا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

ارشیدای مامانی

آرشیدای مامان ده ماهگیت مبارک

1394/6/17 7:58
نویسنده : مامان سمانه
413 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر قشنگم، سلام مونسم، سلام عسل مامان،امروز ده ماهگیت کامل شد عزیزم.اینو بهت تبریک میگم ایشالله همیشه در پتله خدا سالم و تندرست باشی.وروجک مامانی خیلی خیلی شیطون شدی خیلی بیشتر با خودت حرف میزنی، چهاردست و پا میری، به هر جایی شده دست میگیری و بلند میشی و چند دقیقه قشنگ وامیستی، وقتی صدای آهنگ بانوی سریع دستانم میاری و از مچ میچرخاند و قر میدی، هر چیزی رو بخوای تمام متمرکزتر رو اونه و تا بدستشان نیاری همنشینی، عاشق تو دهن کردن هر چیزی که روی زمینه، عاشق خوردن دستمال کاغذی، خوشخواب وقتی شیرت میدم سیر که میشی واسه خودت چند تا غلت تو رختخوابها میزنی خودت خواب میری، وقتی یه چیزی که دستته رو ازت بگیرم سریع اعتراض نشون میدی و یه جیغ میکشی و سعی بر پس گرفتنش داری و در آخر که دستت نمیدم به نشونه ی اعتراض سرتو محکم به عقب خم میکنی، با اسباب بازی هات شده دو ساعتم سرگرمی، برای خودت باهاشون بازی میکنی، بت روروعک قشنگ راه میری مخصوصا تو آشپزخونه اونم با سرعت، عاشق اینی که در یکی از کابینت هارو باز کنم و تو بدویی سمتش واسه فضولی، عاشق خوردن هندونه و سوپ، بابایی خیلی خیلی باهات بازی میکنه و تو هم ذوق میکنی، هر جایی که خواب باشه محاله نیری  روشو با دست به شکمش نزنی و نخندی، با اینکارت بابایی رو بیدار میکنی و کلی میخندید. عاشق دد رفتن و تو ماشین نشستن و گشت زدنی تا میخوام لباساشو عوض کنم میگم دد اعتراضی نشون نمیدی، هر جای خونه باشم حواست بهم هست و اگه غیبم بزنه بی سرو صدا دنبالم میگردی و همه جا سرک میکشی، امان از وقتی که لباس بیرونی بپوشم دیگه همش میخوای بغل شی چون می‌فهمی میخوام برم بیرون 

تا حالا همینا یادم اومد بازم کاری بود که یادم اومد میام مینویسم

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)