ارشیدا جونمارشیدا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

ارشیدای مامانی

روز چهارم

سلام به همه ی شما دوستان گلم امیدوارم ایام به کامتان باشد. امروز روز چهارم رژیمم هست.دیشب حدود ساعتای 5 صبح خوابیدم.امروزم ساعت 14 بیدار شدم .همسری چون زود تر بیدار شده بود، رفته بود خونه مامانش عیدو تبریک بگه حتما.وقتی اومد شام دیشب رو که نخورده بودیم گرم کردیمو خوردیم من قبلش یک لیوان اب خوردم وبعد هم یک کف دست نون  با یک دلمه بادمجان همراه سالاد شیرازی زیاد. ولی خیلی دلم میخواست یک بشقاب برنج پر با 2 سا 3 تا دلمه بادمجون بخورم اما اون اراده که گفتم اینجا معنی میده.تا حالا هم یه نصف موز و یک خیار خوردم. امشب عروسی یکی از دوستای همسری دعوتیم و با خانواده همسری میریم .ای خدااا اونو دیگه کجای دلم بذارم اخه. میخواستم از ا...
19 مرداد 1392

روز سوم

  سلام به دوستای گلم و یه سلام مخصوص به ندا جون و رویا جون حالتون خوبه ؟ خوش میگذره؟ انشالله همیشه خوش و خرم باشید. خوب روز سوم هم به هر سختی بود به خیر گذشت ،امروز ساعت 9صبح بیدار شدم،گوش شیطون کر.البته با صدای زنگ ساعتمااا وگرنه که  تا ظهر راحححت میخوابیدم . دو تا لیوان اب ناشتا خوردم و با یک کف دست نون با کمی عسل.بعدشم رفتم خرید یه سری میوه خریدم و ارایشگامم رفتم و وقتی برگشتم ساعت 12 بود یه کم گرمازده شدم که از رفتن بیرون پشیمونم کرد. ناهارم یه کف دست نون با کمی پنیر و یک خیارو یک گوجه خوردم.والیبالم طبق معمول ساعت 4 رفتم تازه از فرصت استفاده کردم و 6 دور هم دور باشگاه دویدم که دیگه نایی واسم نموند .خدایا همه ی...
18 مرداد 1392

عید فطر مبارک

        خدایا!به تو پناه میبریم از چشمهایی که دوباره گمت کنند، و از دستهایی که رهایت سازند، تو را به هر انچه خوب است، برای روز مبادایمان بمان که بی تو پوچ خواهیم بود، خدایا!خوی رمضانیمان را از ما مگیر، پیشاپیش عید فطر بر همه ی شما عزیزان مبارککککککککک.
17 مرداد 1392

ادامه روز دوم

سلاااااااااااااااااام به دوستای گلم که همشون نوشته هامو میخونن وبا بی خیالی میرررررن ،عیب نداره هنوز م برای پیدا کردن دوستای خوب وقت هست،نا امید نمی شم. امروز تا ساعت ٤ بعدازظهر از خودم راضی بودم واما به بعدش دیگه نه اخه فکر کنم یکم تو خوردن زیاده روی کردم البته وزنم همون ١ کیلو کاهش رو نشون میده. خلاصه چیزایی که خوردم تا الان: کمی برنج با یه تکه گوشت به جای شام ساعت ٦ بعدازظهر به همراه سالاد شیرازی فراوون. بعدم هویج و انگورو . ٢ ساعت بعد یه لیوان شیر.باز دوباره هویج و ١ خیار.اخر از همه هم با وجود این همه پرخوری دلم داشت ضعف میرفت که ٢ تا بیسکویت ساقه طلایی با چای خوردم(کوفتم بشه) . قول میدم روز سوم رو با انگیزه تر شروع...
17 مرداد 1392

روز دوم

سلام دوست های گلم امروز خیلی خوشحالم اگه گفتید چرا؟ روز دوم رژیمم هستم و هنوز هیچی نشده ١ کیلو کم کردم،امروز صبح خودمو وزن کردم کلی ذوق کردم به همین راحتی شدم ٣٠٠/٦٥ .پس معلومه بدنم به رژیم مقاومت نشون نمیده .پس تا سه شنبه دیگه انشالله میرم میشم ٦٠ یا ٥٩ .اخ جووووون یعنی میشه من که سفت و سخت پاش وامیستم.اخه میخوام به بدنم ٥٥ کیلویی رو هدیه بدم.امروز تحرکم زیاد بود .دیشب ٣ خوابیدم و با کمال تعجب ١٠ بیدار شدم .اماده شدم رفتم دنبال یه سری کارای عقب افتاده،پیاده روی هم که داشتم.ساعت ١٢ رسیدم خونه.کل خونه رو جارو زدم ،اشپزخونه رو که چند هفته  میشد نگاشم نکرده بودم  رو قشنگ تمیز و مرتب کردم ،یه شام خوشمزه هم واسه همسری گذاشتم تا بیا...
17 مرداد 1392

روز اول

  سلام دوستای خوبم، خوبید خدارو شکر؟؟؟ اومدم کارایی رو که در روز سه شنبه ١٥ مرداد ٩٢ انجام دادم رو بگم .البته الان ٥ دقیقه ای میشه که رفتیم تو روز ٤شنبه    حدود ساعت ١٢ ظهر بیدار شدم چون شب قبلش ساعتای ٣٠/٤ صبح خوابیده بودم،خیلی کسل بودم اصلا حالم خوب نبود ،یه لیوان اب پرتقال جانانه زدم به بدن.حالم بهتر شد،یه هو یادم افتاد که رژیمم که میخواستم شروعش کنم چییی خلاصه اب پرتقاله شد صبحونه ی این بنده یه شلیلم پشت بندش خوردم  بعدم یه دستی به سرو روی  خونه کشیدم که ساعت شد یه ربع به ٤،اماده شدم رفتم باشگاه ،الان ٢ماهه که میرم ٢ ساعتی با بچه ها والیبال بازی می کنیم.که واقعا تحرکه خوبیه از بس جنب و ج...
16 مرداد 1392

از فردا شروع می کنم.......

سلاااام دوستای گلم بعد از چند روز غیبت اومدم اینجا تا شمارو از دو تصمیمی که گرفتم باخبر کنم. دیگه از تنبلی و خواب زیاد و بی تحرکی خسته شدم. میخوام عوض شم میدونم که میتونم و ارادشو دارم. تصمیم اولم کار کردن روی پایان نامم هست ،که از روی تنبلی سراغش خیلی وقته نرفتم.و میخوام از فردا روش تمرکز کنم و وقتمو الکی هدر ندم .البته هنوز قدمه اول یعنی پرپوزال هست که استاد راهنمام فوق العاده روش گیره و براش با اهمیت،پس منم از فردا روش وقت میذارم.تا انشاالله تا اول هفته ی دیگه تحویلش بدم. و استادمم خدا کنه از خر شیطون بیاد پایینو بگه حله برو فصل اول رو شروع کن،به امید اون روز. خوب تصمیم دومم چیههههههههه؟؟؟؟ تصمیم گرفتم که رژیم بگیرمو...
15 مرداد 1392

جالب

سلام دوستان خوبه من حیفم اومد این جملات قشنگ رو اینجا نذارم حق انتخاب به خاطر سه چیز هیچگاه کسی را مسخره نکنید : چهره ، والدین(پدرومادر) و زادگاه چون انسان هیچ حق انتخابی در مورد آنها ندارد. عذر خواهی ، معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است. معذرت خواهی یعنی اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره.                دکتر علی شریعتی دیشب که نمیدانستم به کدام یک از دردهایم بگریم ، کلی خندیدم. خط تیره معلم میدانست فاصله ها چه به روزمان می اورند که به خط فاصله میگفت : خط _ تیره رابطه ما انسانها با پدر و ما...
6 مرداد 1392