ارشیدا جونمارشیدا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

ارشیدای مامانی

فرشته کوچولوم دختره

1393/3/15 22:32
نویسنده : مامان سمانه
205 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستای گلم

خیلی وقته به اینجا سر نزدم ....خیلی دلم برای اینجا و شما دوستای گلم تنگ شده...تنبلی رو اگه خدا بخواد گذاشتم کنار و گفتم از حال و احوال خودم و نی نی امچند سطری بنویسم...

اول از همه باز هم خئای هودم رو شکر میکنم که سونو ان تی و ازمایش خون ان تیم خوب بود و وقتی نشون دکترم که یزده دادم گفت همه چیش خوبه و وقتی از جنسیتش سوال کردم خیلی تلاش کرد تا بفهمه اما گفت هنوز زوده و احتمال زیاد دخترههههههه......ما هم نه گذاشتیم و نه برداشتیم به هر  کی که منتظر خبر بود زنگیدیم و گفتیم دختره....باباش که خیلی خوشحاله و ذوق میکنه و همش دنبال اسم خوشکل واسش میگرده...

عزیزم ...نفسم ....فرشته ام خوشحالم خوشحالم از اینکه تو وجود من داری هر روز بزرگ و بزرگتر میشی و اماده واسه یه سفر به روی زمین ...الهی قربونت برم ...مواظب خودت باش و منم همه ی حواسم بهت هست که خدایی ناکرده بهت بد نگذره و به ضررت کاری انجام بدم.الهی قربونت برم نمیدونم چه شکلی هستی ایا مثل بابات سفید و بانمکی یا مثل من سبزه ...دوست دارم خوبه خوب تپلی بشی و ناز وااای چه ذوقی دارم واسه دیدن روی تو...اصلا باورم نمیشه تو توی دلمی...الان دقیق 15 هفته و 6 روزته و فردا میشی 16 هفته....و ناخن های نازت دارن تشکیل میشن و الان هر 1 ساعت یه بار جیش میکنی و حتی صدای مامانتو دیگه میتونی بشنوی...میخوام از امروز بیشتر باهات تو خلوت دوتاییمون حرف بزنم.

ای خدا ممنونم ازت که منو لایق واسه داشتن این سعادت دونستی بهت قول میدم از امانتیت با جون و دل محافظت کنم و میخوام که این فرشته رو تا ابد بهم ببخشی...

تمام دلواپسی های این روزام فقط خورد و خوراکمه که ایا چیزایی میخورم برات خوبه برا سلامتیت و رشدت خوبه...چرا که الان دو سه روزی میشه ویارم خیلی خیلی کمتر شده و فقط هفته ی 10 و 11 و 12 و13 و 14 رو ویار شدید داشتم . خدار وشک روز به روز بهتر و بیشتر میتونم بخورم...نوبت بعدی دکترم 9 تیر یا 17 تیر میباشد که باید برم واسه چکاپ...و یه سونوی غربالگری هم دارم که بایدیکی از هفته های 18 تا 22 برم...و تو این سونو دیگه قطعی جنسیت نینیم مشخص میشه.الهی قربونش برم.

از فردا یعنی 16 خرداد میخوام با برنامه ریزی پیش برم و به تمام کارام برسم که مهم تر از همه همین پایان ناممه که خدا جون استاد راهنمامو بگیره که نمیدونم چرا اسمشو گذاشتن راهنما میمون دریغ از یکم راهنمایی اههههههههههه بی خیال بچه ام واجب تره تا حرص درس رو خوردن...از فردا میچسبم بهش تا سر و تهش رو هم بیارم یجوراییییییییییییییی...میدونم خدا هم کمکم میکنه.

امروزم مثل روزای دیگه ام با خواب و بی حالی گذشت...شبها دیر میخوابم ...ظهر ها هم دیر پا میشم...  و از این وضع خسته شدم و میخوام ادم بشم وشبها زودتر بخوابم و صبحها سعی کنم زودتر بیدار بشم...چرا که همه ی عادت های من بعد از تولد میشه عادتهای نینیم...

خدایا به همه ی دوستام که در ارزوی داشتن نینی هستن کمک کن و اونها رو به ارزوشون برسون.

بای

پسندها (2)

نظرات (2)

سودابه
18 خرداد 93 9:25
سلام سمانه جون الهی بگردم چه عالییییییی دختر نعمته ومن ازداشتن این نعمت محرومم ولی سعی میکنم با عروسام برای جای دختررو پرکنن مراقب خودت ونی نی باش
مامان
19 خرداد 93 13:31
سلام به ابجی خوبم خیلی خوشحالم که نی نیت دختره و می دونم خودت هم از داشتنش شادی از خدا می خوام سهی و سالم بدنیا بیاد و بشه یه هم بازی واسه ملیکا مواظب خودت و نی نی دخمل ما باش از الان ذوق زده هستم که دارم خاله می شم