16 مهر (روز چهارم)
سلللللللللللللللللللللللللللللام عزیزای من
صبح مهریتون بخیر
یک خبر خوش بدم اوله صبحی (برای ما که ١٢ ظهر بیدار میشدیم الان سحره).بلاخره این قوله خواب رو بنده ساعت ٥/٧ زدم زمین و بیدار شدددددم وااای که چه ال داد .سریع خوشکل موشکل کردم و یک مداد سیاه کشیدم نو چشمامو یک رژگونه و ضد افتاب.شلوار ورزشیمو با مانتو موتاهم با یک جلیقه ی نسبتا گرم بیشتر خوشکله تا گرم پوشیدمو زدم بیرووووووووووووووووون.وااای نفس بود که میکشیدماااااا از یک کوچه ی خونمون پیاده روی رو شروع کردم و رفتم و رفتم تنها رفتم اخه میخواستم یکم ارامش بگیرم و با خودم حرف بزنم.جای همتون خالی دوستای خوب خودم.تازه سر راه برگشتنی دیدم سبزی فروشی محلمون کلی سبزی تازه اورده و همه ی خانمای خونه دار تو صف واسه سبزی.یهو یادم اومد ای وای مه چند وقت پیشااا هوس اسفناج کرده بودم چون یک دسته بیشتر نمیخواستم خانمها اجازه دادن برم اوا صف منو میگییی اینجوریی شدم.خلاصه یک دسته اسفناج تازه و یک ساقه هم کرفس خریدم.برگشتم خونه گذاشتمشون تو خونه و اومدم خونه ابجیم که دو تا کوچه از ما فاصله داره همون ابجیم که گفتم یه دختر ناز ٥/٢ ساله داره اومدم که از ملیکا نگه داری کنم تا ابجیم با خیال راحت بره دانشگاه و درسشو تدریس کنه.الانم ملیکا خوابه ومنم فرصت رو غنیمت شمردمو اومدم پیش شماااا.خیلی روحی ام خوب و شاد و پر انرژی هست. کاش خونه ی خودم بودم چون تا حالا یبزی هامو پاک کرده بودمو واسه ناهارمم اسفناج با ماست میخوردم .و بعدشم اینجا تا ملیکا خواب باشه حوصله ام سر میره و امکان داره شیطونه گولم بزنه و برم پیشش بخوابم.خوب بچه ها به امبد یک روز پرانرژی و سرشاز از رژیمی بودن برم صبحونه بخورم عاشقه خوردنه عسل با نون داغم.فعلا مبرم دوباره میام بقیه گزارشات رو میدم.
راستی دوستان با این ساقه کرفسه چکار کنم.
باهاش چی و چطوری درست کنم؟ اگه پیشنهادی دارین بهم بگین چون اولین بارمه که کرفس خریدم.
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم
----------
وااای دارم از خواب میمیرم. خیلی خسته ام . گفتم که بعد ار پیاده روی صبح رفتم واسه نگهداری از خواهر زادم ناهارو اونجا خوردمو حدود ساعتای 15 سریع رفتم خونه و لباسای ورزشیمو پوشیدمو رفتم والیبال اونم پیاده تا باشگاه .دیگه سعی می کنم کمتر ماشین بردارم ،بیشتر کارامو میخوام با پای پیاده انجام بدم.اینطوری حسه زنده بودن بهم دست میده.از والیبال که اومدم خونه با تموم خستگیم اسفناجارو تمیز کردم و گذاشتمشون تو اب.بعدم با همسری رفتیم خونه مامانم یه سر بهشون زدیمو و برگشتیم.اسفناجارو شستم و پهن کردم رو یه پارچه تمیز تا خشک بشه واسه فردا تا خوردشون کنم و تفتشون بدم و بسته بندی کنمو و بزارم فریزر. وااااااااااااااااااااااای چقدر کااااااااااااااااار دارم فردا.
الانم که بیهوش بیهوشم، راستی با دوستم ساعت 7 صبح تا 8 قراره بریم پیاده روی.جدولو میذارمو میرم که بخوابم.راستی داشت یادم میرفت بچه ها ، همگروهی ها کجااااایین ؟ خبری و نظری ازتون نیست.امشب با هزار دل و امید و شوق اومدم اینجا اما هیچ خبری از شماها نبود .هااااااااااااااااااااان؟کجایین؟فردا منتظر نظراتون هستماااااااا، دلمو نشکونین دیگه ما با نظرهای شماست که زنده ایم.
صبحانه |
3 تا لقمه نون و عسل |
........ |
م.و | ١ انار کوچیک و نصف لیمو شیرین- 10 تا دونه پسته تازه | |
نهار | 10 ق برنج و یک ماهی قزل الا کبابی - با ترشی فرااااوون | |
م.و | ادامس -١ گلابی -3 تا برش گرمک(طالبی). | |
شام | نخوردم | |
ورزش | 1 ساعت پیاده روی -2 ساعت والیبال - ٣ دور دویدن دور باشگاه | |
نه گفتن | قیمه - برنج بیشتر -شربت البالو |