ارشیدای من بعد از اینکه از مسافرت عید برگشتیم....سرماخورد و خیلی دخترم اذیت شد.اولش که فقط ابریزش بود که شربت سرماخوردگی بهش میدادم اما یک هفته بعدش دیگه تب و سرفه هم بهش اضاف شد.یک روز کامل بیقراری کردی که همش بغل بابایی بودی و توی پتو میگذاشتیمتو تابت میدادیم تا بلکم یذره بخوابی.عزیزم خیلی سخت بود برای ما دیدن تو توی مریضی و بیحالی. من که چند بار گریه کردم.وقتی ساعت دو نصف شب حالت بدتر شد با بابایی بردیمت دکتر و داروهاتو همون شب گرفتم و شروع کردم به پاشویه کردنت...خدا هیچ بچه ای رو مریض نکنه واقعا برای مادر و پدر هیچ چیر از این بدتر نیست.خلاصه دو روز تمام اوج مریضی دخملمون بود که با دادن دارو هاش سر وصت و پاشویه کردنش تونستیم یکم نفس راحت ...